پرسیدم : به خاطر کی زنده هستی؟
با اینکه دوست داشت با تمام وجود داد بزنه به خاطر تو...
گفت به خاطر هیچ کس
پرسیدم : پس به خاطر چی زنده هستی؟
با اینکه دلش می خواست داد بزنه به خاطر دل تو...
گفت بخاطر هیچ چیز
پرسید : تو بخاطر چی زنده هستی؟
در حالیکه اشک توی چشمام جمع شده بود گفتم:
بخاطر کسی که بخاطر هیچ چیز زندست
نظرات شما عزیزان:
تاريخ : پنج شنبه 2 / 8 / 1392
ا 10:19 نويسنده : mehdi ا