وقتی کسی رو دوس داری زمانی که پای تلفن باید خداحافظی کنی
امام هنوز دلت میخواد صدای محبوبت رو بشنوی
یک دفعه میگه : راستی ...
میگی : جون دلم ؟؟؟
اروم میگه : دوست دارم
اخ ...
اون چند ثانیه اخر دلت میخواد پرواز کنی ...
هزار سال به سوی تو آمدم افسوس !
هنوز دوری ! دوراز من ای امید محال
هنوز دوری
آه
از همیشه دورتری
همیشه اما در من کسی نوید می دهد
که می رسم به تو
شاید هزار سال دیگر
صدای قلب تو را پشت آن حصار بلند
همیشه میشنوم
همیشه سوی تو می آییم
همیشه در راهم
همیشه با تو ام ای جان
همیشه با من باش
تابستان حالا که داری تمام میشوی
بگذار بگویمت:
که روزهای گرمت خیلی سرد گذشت...
شاید باهم بودن به سختی تکرار شود
اما بیاد هم بودن را
هر لحظه میتوان تکرار کرد
و من
به یادتم
به اندازه ی
لذت تمام شدن مشق شبهای کودکی
ﯾﻪ ﺑﺎﺭ ﻫﻢ ﺍﺯ ﺩﺳﺖ ﻫﻢ ﻋﺼﺒﺎﻧﯽ ﺑﻮﺩﯾﻢ.
ﺧﻮﺍﺑﯿﺪﻩ ﺑﻮﺩ ﮐﻨﺎﺭﻡ . ﺭﻭﺵ ﺍﻭﻧﻮﺭ ﺑﻮﺩ
ﺑﻌﺪ ﺩﯾﺪﻡ ﯾﻬﻮ ﺍﺳﻤﺲ ﺍﻭﻣﺪ ﻭﺍﺳﻢ ) ﺳﺎﻋﺖ 3 ﺻﺒﺢ (!
ﻧﻮﺷﺘﻪ ﺑﻮﺩ:
"ﺑﺮﮔﺮﺩ ﻭ ﻣﻨﻮ ﺑﻐﻞ ﮐﻦ، ﻟﻄﻔﺎ ! ﺑﺎﺷﻪ؟"
ﺍﯾﻨﻘﺪﺭ ﺩﻟﻢ ﮔﺮﻓﺖ ﮐﻪ ﺍﺯ ﺧﻮﺩﻡ ﻣﺘﻨﻔﺮ ﺷﺪﻡ ...
ﺩﯾﮕﻪ ﻫﯿﭽﻮﻗﺖ
ﺩﻟﻢ ﻧﯿﻮﻣﺪ ﺍﺯ ﮔﻞ ﻧﺎﺯﮐﺘﺮ ﺑﻬﺶ ﺑﮕﻢ
ﺍﺯ ﺍﻭﻥ ﺑﻪ ﺑﻌﺪ ﺗﺎ ﺣﺎﻻ ﺩﯾﮕﻪ ﺑﺎﻫﻢ ﺩﻋﻮﺍ ﻧﮑﺮﺩﯾﻢ
ﺗﺠﺴﻢ ﮐﻦ ﮐﻨﺎﺭﺕ ﺑﺎﺷﺪ ...
ﺷﺐ ... ﻗﺒﻞ ﺍﺯ ﺧﻮﺍﺏ ...
ﻧﮕﺎﻫﺶ ﮐﻨﯽ ﺗﺎ ﻣﻄﻤﺋﻦ ﺷﻮﯼ ﮐﻪ ﻫﺴﺖ
ﮐﻪ ﻣﯽ ﻣﺎﻧﺪ ...
ﺻﺒﺢ ﮐﻪ ﺑﯿﺪﺍﺭ ﻣﯽ ﺷﻮﯼ،ﻫﻨﻮﺯﻡ ﻫﺴﺖ !
ﮐﻪ ﺧﻮﺍﺏ ﻧﯿﺴﺖ
ﮐﻪ ﺣﻘﯿﻘﺖ ﺩﺍﺭﺩ ﺑﻮﺩﻧﺶ
ﻓﮑﺮﺵ ﺭﺍ ﺑﮑﻦ ...
ﻧﮕﺮﺍﻧﯿﺖ ﺭﺍ ﺑﻔﻬﻤﺪ،ﻧﮕﺎﻫﺖ ﮐﻨﺪ،ﺑﺒﻮﺳﺪﺕ،ﻧﺰﺩﯼﮐﺘﺮ
ﺷﻮﺩ،
ﻃﻮﺭﯼ ﮐﻪ ﻧﻔﺴﺶ ﺻﻮﺭﺗﺖ ﺭﺍ ﮔﺮﻡ ﮐﻨﺪ،ﺑﮕﻮﯾﺪ :
ﺑﺨﻮﺍﺏ ﻋﺰﯾﺰﻡ،ﮐﻨﺎﺭﺕ ﻫﺴﺘﻢ ...
ﻭﺍﯾﻦ ﯾﻌﻨﯽ ﺯﻧﺪﮔﯽ ...
ﺧﻮﺩِﺧﻮﺩِ ﺯﻧﺪﮔﯿــــ
شهريور است...
حواست هست؟؟؟
به فکر باران باش...!!!
شايد کسي تمام گريه هاش را براي پاييز گذاشته باشد...!!!
دلـتـنـگـــم !!!
نـه بــرای هـرکـس …
بــرای کسی کـه هیـچ کسـم نبــود
و هـمـه کسـم شــد …!
امشب کم توقع شده ام !
آرزویم کوچک است و کم حرف ، هیچ نمیخواهم
جز
”تـو”
غذایت را سرد می خوری !
ساعتها زیر دوش به کاشی های حمام خیره می شوی !
ناهار ها نصفه شب ، صبحانه را شام !
لباسهایت دیگر به تو نمی آیند، همه را قیچی می زنی !
ساعتها به یک آهنگ تکراری گوش می کنی و هیچ وقت آهنگ را حفظ نمی شوی !
شــــــبـــها علامتـــــــــ سوالهــــــایـــــ فکرتـــــــ را می شمــــریــــــــ تا خوابتـــــــــــــــــ ببرد !
تنهایی از تو آدمی میسازد که دیگر شبیه آدم نیست ، روزهای من اینگونه و شبهایم اصلاً نمیگذرد...
خستــه ام…
از صبوری خستـــه ام…
از فریـــادهایی که در گلویـــم خفـه ماند…
از اشــــــــک هایی که قــــــــاه قــــــــاه خنــــــــــــده شد…
و از حــــــــــرف هایی که زنده به گـــــــور گشت در گــــــــورستان دلم...
آســــــــان نیســــــــــــت در پس خـــــــــــــنده های مصــنوعی گریــه های دلــــــــتــ را...
در بــــــــی پنـــاهیتــــــ در پشـــــتـــ هـــزارانـــــ دروغ پـــنــهــــانــــ کنـــــی…
ایـــــــــن روزهــا معـــــنـــی را از زندگـــی حـــــــــذفــ کــــــرده ام…
برایــم فرق نمـی کند روزهایــم را چـگونــه قربانـی کنم !
من دیوانه نیستم!
فقط کمی تنهایم
همین !
چرا نگاه میکنی؟!
تنها ندیده ایی ؟!
به من نخند !
من هم روزگاری عزیز دل کسی بودم
او رفت !
حالا تنهایم !
تنها ندیده ای ؟؟
پشت حـــــرفهای یه مرد...
پشت نوازش ها...
سرزنش ها...
پشت تـــمام نـــگاه های معنی دار...
پشت ســـکوتش...
پشت لبخـــند های پــر از رازش...
عـــشقیست...
پـــنهان تر از محبــت زنانه...
به سلامتی پسری که به دوست دخترش گفت :
روزی که جلوی دختری غیر از تو زانو بزنم . . .
روزیه که بخوام بند کفش دخترمون رو ببندم . . .
به سلامتی . . .
می شود در همین لحظه
از راه برسی و
جوری مرا در آغوش بگیری
که حتی عقربه ها هم
جرات نکنند
از این لحظه عبور کنند؟؟؟
و من به اندازه ی تمام روزهای
کم بودنت
تو را ببویم و
در این زمان متوقف
سالها در آغوشت زندگی کنم
بی ترس فردا ها.
خودم قبول دارم که کهنه شده ام !
آنقدر کهنه که می شودروی گرد و خاک تنم یادگاری نوشت......
بنویس ولی بمان.........
اگر سهم من..
از این همه ستاره..
فقط سوسوی غریبی است …
غمی نیست…
همین انتظار رسیدن شب برایم کافیست …
عادت میکنم به داشتن چیزی و سپس نداشتنش...
به بودن چیزی و سپس نبودنش...
تنها عادت میکنم...
اما فراموش نه!!
شبها زیر دوش آب سرد رها میکنم بغض زخم هایم را
درحالی که همه میگویند...
خوش به حالش!!!
چه زود فراموش میکند.!..